معنی معادل فارسی اتوماتیک

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اتوماتیک

خودبخود، خودکار

کلمات بیگانه به فارسی

اتوماتیک

خودکار

مترادف و متضاد زبان فارسی

اتوماتیک

اتومات، خودکار

فرهنگ معین

اتوماتیک

ویژگی هر وسیله ای که بدون دخالت انسان و خود به خود کار کند، عملی که بدون فکر کردن انجام شود، خودکار (فره)،

فرهنگ عمید

اتوماتیک

به‌طور خودکار،
(اسم) دستگاهی که پس از به کار افتادن احتیاج به نیروی انسانی ندارد،
شخص بی‌اراده، آدمک،

فرهنگ فارسی هوشیار

اتوماتیک

خود کار فرانسوی خودکار (صفت) دستگاهی که خود به خود کار میکند و نیازی به بودن کارگر بر سر آن نیست خود کار.

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

معادل فارسی اتوماتیک

1374

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری